بزرگداشت عید نوروز در منابع اسلامی
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ
دین فطری و انسانساز اسلام نهتنها با آداب و رسوم مثبت و بدور از خرافات گذشتگان مخالفت نکرده، بلکه در پارهای از مواقع آنها را ترویج نموده است. یکی از سنتهای دیرین ایرانیان عید گرفتن ایام نوروز میباشد که با بهار طبیعت همراه میباشد. اسلام نهتنها با این سنت ایرانی مقابله نکرده، بلکه با فرامین و دستورالعملهای معنوی خود سعی کرده است تا فضا را با عید واقعی و بهار جانها همراه سازد و اثرات روحی و روانی آن را دوچندان کند.
طبق نظر "علىّ بن طاوس" که میگوید: آغاز آفرینش جهان ماه نیسان بوده است و نیسان هنگامی است که خورشید در حمل داخل مىشود (هنگام نوروز)، پس نوروز چون روز آغاز آفرینش میباشد، مناسب است که روز عید و شادى باشد. از این رو، در روایات اسلامی وارد شده است که در این روز بهترین عطر به کار رود، پاکترین لباس پوشیده شود، و شکرگزارى گردد؛ به غسل آماده دعا شوند و آن را با روزه و نماز مقرّر به کمال رسانند، که آغاز نعمت کبرى است و آن برآمدن از نیستى به هستى و سپس گرایش بشر به ثواب جاوید خدا است. از امام صادقعلیهالسّلام روایتی شده است که میفرمایند:
1. نوروز همان روزی است که پیغمبرصلىاللَّهعلیهوآله براى أمیر المؤمنینعلیهالسّلام در غدیر خم بیعت گرفت و اقرار به ولایت او کردند، و خوشا بر آنکه بدان ثابت ماند، واى بر آنکه آن را بشکند.
2. و روزی است که رسول خداصلىاللَّهعلیهوآله علىعلیهالسّلام را به وادى جن فرستاد تا از آنها پیمان ستاند، و روزی است که به اهل نهروان پیروز شد و ذو الثدیة را کشت.
3. و روزی است که قائم ما خاندان ظهور کند با کارگزاران و خدایش به دجّال پیروز گرداند و او را بر کناسه کوفه بدار زند، هیچ نوروزى نیاید جز آنکه ما در آن توقع فرج داریم؛ زیرا آن از روزهاى ما است که فرسش نگهداشتند و شما آن را گم کردید.
4. سپس یک پیغمبر از بنى اسرائیل از پروردگارش خواست مردمى را که بیرون شده بودند از خانهشان و هزارها بودند و خدا آنها را میرانید زنده نماید و خدا بدو وحى کرد که آب بر آنها بریزد، و در این روز بر آنها آب ریخت و زنده شدند، 30 هزار کس بودند، و آب پاشیدن در این روز سنت ثابتى شد و سببش را جز پایداران در علم ندانند، و آن نخست روز سال فرس است، معلى گوید آن را بمن دیکته کرد و من نوشتم.[1]
5. امام صادقعلیه السّلام همچنین مىفرمایند: عید نوروز روزى بود که کشتى طوفان زده نوح بر کنار کوه جودى پهلو گرفت.[2]
معلّى میگوید که بامداد نوروز نزد امام صادقعلیهالسّلام رفتم، فرمود: اىمعلّى امروز را میشناسى؟ گفتم: نه، ولى عجمش بزرگ داشتند و بدان تبرک جستند. فرمود: نه هرگز، به کعبهاى که در درّه مکّه است عظمت این روز براى امرى است دیرین که آن را برایت شرح دهم تا بدانى، گفتم: این آموختن از زندگى جاوید نزد من دوستتر است، خدا دشمنانتان را نابود سازد، فرمود: اى معلّى نوروز همان روزی است که خدا پیمان ستد از بندهها که او را به یگانگى، بىشریک بپرستند ... .[3]
عید نوروز را چرا عید میگویند؟
صاحب کتاب "الفین" در این باره مینویسد: یکى از پیغمبران بنام ازقیل [یا حزقیل] به وادى رسید که اهل آن همگى مرده بودند، از قیل عرض کرد خداوندا اینها را چگونه زنده خواهى نمود، امر شد که مقدارى آب بر روى خاکهاى آنها بریز و بخواه تا زنده شوند. ازقیل مقدارى آب ریخت و از خداوند تقاضاى اعاده آنها را به حیات و زندگانى نمود، فوراً همگى زنده شدند و بین سى سال تا هفتاد سال مجدّدا زندگى نمودند و این قضیّه در روز اوّل فروردین یعنى روز اوّل بهار واقع شده است، به این واسطه روز اوّل فروردین را عید میگویند و کلمه عید مأخوذ از عود و اعاده است.[4]
عید حقیقى
حضرت على(علیهالسلام) میفرماید: انّما هو عید لمن قبل اللَّه صیامه و شکر قیامه و کلّ یوم لا یعصى اللَّه فیه فهو یوم عید.
حضرت در روز عیدى چنین فرمود: امروز عید است لکن براى کسى که خداى روزهاش بپذیرد، و نمازش را پاداش دهد و هر روز که انسان خداى را نافرمانى نکند آن روز عید است.[5]
مگر یک روز روز عید گردید هلال عید شد از چرخ بادید
ز درج لعل ماه چرخ دانش بوصف عید شد اندر تراوش
بگفتا باید آن کس عید گیرد که ایزد طاعتش را در پذیرد
گذارد نقش دولت روى نامش دهد مزد صیامش، با قیامش
عبادت از خدا بر وى مزید است بر او آن روز نوروز است و عید است
و گر که بر خدا خیزد بعصیان نه عید است آنکه باشد روز خسران
اگر در فطر یا که فرو دینى اگر در بند دستورات دینى
خدا را کردى از خود شاد و خرسند نود عیدت برو بخرام و میخند
نه عید است آنکه پوشى ثوب فاخر بود عید ار شوى ایمن ز آخر
(محمد على انصارى قمى)
[1] . بحار الأنوار، ج56، ص: 118؛ آسمان و جهان-ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، ج3، ص: 103-101.
[2] . بحار الانوار، ج 11، ص 342 به نقل از مهذب احمد بن فهد.
[3] . بحار الأنوار، ج56، ص: 118؛ آسمان و جهان-ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، ج3، ص: 103-101.
[4] . جعفر وجدانى، الفین-ترجمه وجدانى، تهران، سعدى و محمودى - چاپ: اول، ص : 999. و ر.ک: بحارالانوار، ج 13، ص 386؛ یوسف عزیزى، داستان پیامبران یا قصههاى قرآن از آدم تا خاتم، تهران،انتشارات هاد، چاپ: اول، 1380ش، ص445.
[5] . نهج البلاغه منظوم، 10، ص 304- 203.