فرزندسالاری آری یا نه!؟
برخی از پدران و مادران، تربیت را در محدود کردن و سلب آزادی از فرزندان میدانند و در این راه سختگیریهای فراوانی را اعمال میکنند. بچه، حق تصمیم و اراده ندارد و بدون اجازه پدر و مادر نمیتواند کاری انجام دهد. برنامه تربیتی والدین امر و نهی کردن است، بچهها هم جز اطاعت چارهای ندارند. قبلاً اکثر خانوادهها بدین طریق فرزندان خود را تربیت میکردند و با استبداد و زور اوامر و نواهی خود را اجرا میساختند؛ اما در عصر کنونی روال کار کاملاً برعکس شده، به طوری که درخیلی از خانوادهها فرزندسالاری حاکم شده است. اصول تربیت اسلامی و روانشناسی امروز، هر دوی این روشها را صحیح نمیداند و یک روش تربیتی متعادل و میانه را توصیه میکند.
در این زمینه بهتر است به نکات زیر توجه شود:
1. پدر و مادر عزیز، هرچند با سختگیری، استبداد و سلب آزادی بتوان کودکانی آرام، ساکت، مطیع و فرمانبردار بار آورد که حتی تحسین دیگران را هم برانگیزاند؛ اما بدانید که طبق تحقیقات پژوهشگران در اثر چنین روشی فرزندان شما غالباً:
الف) کمتر به خود متکی شده، نمیتوانند به درستی تصمیم بگیرند و جرأت دخالت در کارهای مهم را نخواهند داشت.
ب) فاقد حس کنجکاوی شده، روح ابتکار در آنان خاموش و از خلاقیت کمتری برخوردار خواهند بود.
ج) به زورگویی عادت کرده و در بزرگسالی نیز این عادت زشت را از دست نخواهند داد و در اکثر مواقع رفتار آنها توأم با پرخاشگری خواهد بود.
د) احساس ناامنی و اضطراب کرده و از خود استقلال کافی نخواهند داشت و در بین همبازیهای خود محبوبیت زیادی را به دست نمیآورند.
و) از ثبات عاطفی کمی برخوردار شده و گرایش بیشتری به انحرافات اخلاقی از خود نشان میدهند.
هـ) به دلیل محرومیت از آزادی و ارضا نشدن غرایز و خواستههای درونی، عقده پیدا کرده و این عقدهها ممکن است به اختلالات و بیماریهای روانی منتهی گردد و برای حل عقدهها و جبران کمبودهای خویش در آینده دست به جنایت و طغیان بزنند.
2. والدین سهلگیر و فرزندسالار که در نازپروری و محبت به فرزندان خود زیادهروی کرده و به آنها آزادی مطلق میدهند و هیچگونه قانون و محدودیت و نظارتی را اعمال نمیکنند، آگاه باشند که فرزندان آنها:
الف) لوس و ننر، خودخواه، زورگو، ناسازگار، پرتوقع، زودرنج و شهوتران بار میآیند.
ب) فاقد خویشتنداری شده و در مقابل بزرگترها مقاوم، لجوج و بیادب خواهند بود.
ج) پرخاشگری کرده و به حقوق دیگران تجاوز میکنند و با دیگر بچهها همبازیهای خود نمیتوانند کنار بیایند.
د) به دلیل آزادیهای افراطی و ارضای بیچون و چرای خواستهها و غرایز، نوعی تزلزل روحی و پریشانی پیدا میکنند؛ همین تزلزل باعث بیبند و باری شده و باعث میشود که آنان نسبت به زندگی احساس مسئولیت نکنند و در نتیجه آنها قادر به زندگی اجتماعی نبوده و در جامعه همیشه با مشکلات اخلاقی و اجتماعی مواجه میشوند.
ادامه دارد!